: 4٫48
"هری" پسرک یازده ساله‌ای است که نزد خانواده خاله‌اش زندگی میکند پدر و مادر هری که جادوگر بوده‌اند بدست جادوگر بدجنس و خون‌آشامی بنام ولدمورت به قتل رسیده‌اند این درحالیاست که هری گمان میکند پدر و مادرش را در یک سانحه از دست داده است خانواده خاله هری رفتاری وحشیانه و غیرانسانی با هری دارند؛ اما پس از چندی به نیروهای شگفت‌انگیز هری پی میبرند و از آن پس دچار ترس و وحشت میشوند هری ماجراهای عجیب و غریبی میآفریند تا اینکه در آستانه یازدهمین سال تولدش نامه‌هایی دریافت میکند، اما شوهر خاله‌اش مانع از خواندن نامه‌ها میشود سرانجام جادوگری غول‌پیکر به نام "هاگرید" ظاهر و ضمن دادن هدیه به هری، یکی از نامه‌ها را شخصاً به هری میدهدکه در آن از هری برای ثبت نام و تحصیل در مدرسه "علوم و فنون جادوگری هاگوارتز" دعوت شده است تصمیم هری مبنی بر تحصیل فنون جادوگری در آن مدرسه و موفقیت او در این کار و ماجراهای شگفت‌انگیزی که در مدرسه پشت‌سر میگذارد، بخش عمده وقایع داستان را شکل میدهد
جی کی رولینگ جوآن کتلین رولینگ در 31 ژوئن سال 1977 به این زمین خاکی قدم گذاشت. پدر و مادرش بانام پیتر و آن با عشق ازدواج کردند که ثمره این ازدواج دو دختر بانام جوآن و دی بود. جوآن از کودکی با تخیل بزرگ شد. والدینش از همان کودکی به استعداد و قدرت تخیل فرزندشان پی برده بودند از همان کودکی وی را شیفته کتاب کردند. رولینگ در گفت‌وگو با دیلی تلگراف می‌گوید:"روشن‌ترین خاطره من از دوران کودکی تصویر پدرم روی صندلی است که کتاب وزش باد در شاخه‌های بید را برایم می‌خواند. من در آن زمان آبله‌مرغان گرفته بودم."جوان از کودکی نویسندگی را آغاز کرد. او در ابتدا برای خواهرش دی داستان‌های خودش را تعریف می‌کرد و دی از این داستان‌ها بی‌نهایت لذت می‌برد. شاید همین موضوع بود که باعث شد جو تصمیم بگیرد نویسنده شود و اولین قصه‌اش را بانام"خرگوش"نوشت.
جی کی رولینگ جوآن کتلین رولینگ در 31 ژوئن سال 1977 به این زمین خاکی قدم گذاشت. پدر و مادرش بانام پیتر و آن با عشق ازدواج کردند که ثمره این ازدواج دو دختر بانام جوآن و دی بود. جوآن از کودکی با تخیل بزرگ شد. والدینش از همان کودکی به استعداد و قدرت تخیل فرزندشان پی برده بودند از همان کودکی وی را شیفته کتاب کردند. رولینگ در گفت‌وگو با دیلی تلگراف می‌گوید:"روشن‌ترین خاطره من از دوران کودکی تصویر پدرم روی صندلی است که کتاب وزش باد در شاخه‌های بید را برایم می‌خواند. من در آن زمان آبله‌مرغان گرفته بودم."جوان از کودکی نویسندگی را آغاز کرد. او در ابتدا برای خواهرش دی داستان‌های خودش را تعریف می‌کرد و دی از این داستان‌ها بی‌نهایت لذت می‌برد. شاید همین موضوع بود که باعث شد جو تصمیم بگیرد نویسنده شود و اولین قصه‌اش را بانام"خرگوش"نوشت.
تا‌کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...
