روتخر برخمان هلندی است و در دانشگاه اوترخت این کشور و یوسیالاِی امریکا تاریخ خوانده است. مطالعاتش بیشتر بر شهرها و حکومتها و مباحث شهروندی متمرکز است. او تا کنون چند کتاب پرفروش به چاپ رسانده و مقالاتش در نشریات معتبر منتشر شده است. روزنامهٔ انگلیسی گاردین او را «نابغهٔ جوان هلندی با عقاید بدیع» خوانده است.
آیا انسان بهواقع موجودی خودخواه است و جز به خود و منفعت خود به هیچ چیز دیگری نمیاندیشد؟ تصور عمومی این است که اگر فیالمثل مضیقهای پیش بیاید انسانها به جان هم میافتند و جز برای نفع شخصی نمیکوشند. از ماکیاوللی تا هابز و فروید و داکینز به ما آموختهاند که آدمی موجودی بدسرشت است. اما روتخر برخمان در کتاب آدمی موضعی یکسره متفاوت را مطرح میکند: انسان موجودی نیکسرشت است و در ذات او غریزۀ همکاری بر غریزۀ رقابت و حس اعتماد بر حس بیاعتمادی میچربد و این چربش یکی از پایههای تکاملی «انسان خردمند» است. اما در عوض چه داریم؟ ــ اگر همۀ صفات آدمی را در صندوقچهای مجموع کنیم، ما عمدتاً میل داریم که از آن صندوق صفات بد را بیرون کشیم و برجسته کنیم. چگونه میتوان در برابر این حجم سنگین تبلیغات علیه سرشت نیک بشر اثبات کرد که داستان کاملاً عکسِ این است و آدمی دستکم این اندازه که ما میاندیشیم بدسرشت و خودخواه نیست؟ برخمان برای اثبات این فرضیهاش داستانهای واقعی را میکاود و نشان میدهد که اگر در عالم داستانهای ادبی، در عالمِ سالار مگسها، انسانهای درمضیقهافتاده به جان هم میافتند و گرگ هم میشوند، در عالم واقع، داستانی با همان مضمونی که در رمان ویلیام گولدینگ میخوانیم، اتفاق میافتد و آنها که درگیر همان قسم نکبتها شدهاند هیچ هم به جان هم نمیافتند و گرگ هم نمیشوند و در عوض میل همکاریشان است که عمل میکند. نویسنده گزارشهای آزمایشهای روانشناسی را از پستو درمیآورد و نشان میدهد که چگونه متصدیان آزمایشها گزارشهای نهایی خود را بر اساس باور صلب به «دیوسیرتی ذاتی آدمی» تنظیم میکنند، حال آنکه آنچه بهواقع در جریان آزمایشها بر آزمایششوندگان رفته است و آنچه آنها در مواجهه با آزمایشها از خود نشان دادهاند، هرگز با گزارشهایی که در رسانهها و کتابها منتشر شده است، تطابق ندارد. گزارش شده است که اگر شهرهای آلمان (در جنگ جهانی دوم) بمباران شوند، روحیهها در هم میشکند و آلمانیها میافتند به جان هم و در نهایت خودشان شکست خودشان را رقم میزنند. شهرها بمباران میشود و آلمانیهای گرفتار در ادبار ویرانی و بیخانمانی و گرسنگی به هم نزدیکتر و با هم متحدتر میشوند، همچنان که وقتی آلمانیها لندن را بمباران کردند، لندنیها برای یک قالب کره به جان هم نیفتادند و ازقضا حس طنزشان هم گل کرد و روحیهشان هم در هم نشکست.
تاکنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...